کد مطلب:119077 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:274

آشنایی شیخ محمد عبده با نهج البلاغه











شیخ محمد عبده از دانشمندان مشهور و ریاست وقت دانشگاه الازهر مصر[1] در مقدمه ی «شرح نهج البلاغه» پس از اندیشه و تدبر بسیار درباره ی این كتاب با عظمت، اعجاب خود را نسبت به مقصد والای نهج البلاغه اینگونه اظهار می دارد:

... برحسب تقدیر و به طور تصادف با كتاب «نهج البلاغه» آشنا شدم. این برخورد و تصادف هنگامی صورت گرفت كه دچار دگرگونی و تشویش خاطر و افسردگی شده و از كارهایم بازمانده بودم.[2].

در ادامه می نویسد:

از این رو كتاب مستطاب (نهج البلاغه) را وسیله ای برای تسكین روح و چاره ای برای برطرف ساختن اندوه های خویش یافتم. به همین جهت برخی از صفحات آن را از نظر گذراندم و جمله هایی چند از عبارات آن را از قسمت های مختلف و موارد پراكنده، مورد دقت و تامل قرار دادم.

با این مطالعات در «نهج البلاغه» به یقین دانستم كه مدبر این دولت و قهرمان این صولت (فصاحت و بلاغت)، پرچمدار پیروزمند آن امیرالمومنین علی بن ابیطالب علیه السلام است. هر وقت از مطالعه ی قسمتی صرف نظر می كردم و به قسمت دیگری می پرداختم، كاملا تغییر موضوع و مطلب تازه ای را احساس می كردم.

گاهی خود را در عالمی بسیار بزرگ از معانی بلند و موضوعات عالی می دیدم

[صفحه 24]

كه با زینت های عبارات آرایش یافته و در پیرامون نفوس پاك سرشت دور زده و به طرف دل های روشن روی آورده است، تا راه راست را به آنها بنمایاند و به آنچه منظور دارد رهبری كند و با موكب فضل و كمال از لغزشگاه ها حفظ نماید.

در جای دیگر مشاهده می كردم كه عقلی نورانی كه شباهت به مخلوق جسمانی نداشت، از این موكب الهی جدا شده و خود را به جان انسان می چسباند، سپس او را از پرده های طبیعت جدا ساخته و به سوی ملكوت اعلاء بالا می برد و به جایگاهی پرنور راهنمایی می كند و از آن پس شوایب اوهام ماده را رها كرده، در كاخ های مقدسی نشیمن می دهد.

بسیار اتفاق می افتاد كه گویی می شنیدم سخنوری بزرگ با سخنان حكیمانه اش زمامداران مردم را مخاطب ساخته و با صدای رسا كارهای شایسته و نیك را به آنان نشان می دهد و به موارد شك و تردید آشنا می سازد. از لغزشگاه ها بر حذر می دارد و به جزییات سیاست ارشاد می كند و به راه های درست زندگی راهنمایی می نماید، تا آنجا كه آنان را به مقام عالی ریاست می نشاند و با ارایه ی طریق و حسن تدبیر و رمز مملكت داری، به جایگاه والای دنیوی بالا می برد.

این كتاب با عظمت همان است كه سید شریف رضی رحمه الله، از سخنان پیشوای بزرگ مسلمانان و مولای ما امیرالمومنین علی بن ابیطالب «كرم الله وجهه» از میان سخنان پراكنده ی آن حضرت گردآورده و با این اسم (نهج البلاغه) موسوم گردانیده است.

به حقیقت می گویم من اسمی را كه به بهترین وجه دلالت بر مسمی و مقصود این كتاب گرانقدر كند، از «نهج البلاغه» بهتر سراغ ندارم. من قادر نیستم این كتاب پر ارج را بیشتر از آنچه از نامش برمی آید، تعریف و توصیف كنم و در میان مزایای آن بالاتر از آنچه شریف رضی مولف این كتاب در مقدمه ی آن آورده است، چیزی بیاورم!

اگر قضاوت وجدان و حكم فطرت انسان، مرا ملزم نمی ساخت كه از شخص نیكوكار نسبت به كار نیكش قدردانی و سپاسگزاری شود، هرگز احتیاجی به تمهید این مقدمه و آوردن این بینه نداشتم، زیرا آنچه «نهج البلاغه» از فنون فصاحت و قوانین بلاغت كه مخصوص به آن است در بردارد، خود بهترین معرف آن است،

[صفحه 25]

مخصوصا كه «نهج البلاغه» از آوردن هیچ موضوعی از مقاصد سخن، فروگذار نكرده است و از هر گذرگاه فكر و اندیشه گذشته است....

در اثناء آن نیز كلمات شگفت آوری درباره ی توحید و عدل و صفات سلبی و ثبوتی خداوند می درخشد كه عطش آدمی را فرومی نشاند و دردهای دردمندان را شفا می دهد و هرگونه شبهه ای را از لوح دل ها می زداید. از خداوند بزرگ توفیق و یاری و راهنمایی و نگاهداری می خواهم و از خطای دل و زبان و از لغزش قلم و قدم به او پناه می برم. و هو حسبی و نعم الوكیل.[3].


صفحه 24، 25.








    1. شیخ محمد عبده، یكی از علمای بزرگ اهل تسنن و از شاگردان سید جمال الدین اسدآبادی بود كه به اتفاق وی در پاریس، مجله ی «العروه الوثقی» را منتشر می ساخت. شیخ محمد عبده سال ها با استعمار انگلیس كه «مصر» را در اشغال خود داشت مبارزه كرد و در این راه، تن به تبعید و سختی های فراوانی داد، تا سرانجام به مصر بازگشت و به ریاست «جامع الازهر» رسید و منشاء خدمات ارزنده ای گردید. شیخ محمد عبده «نهج البلاغه» را با توضیحات و حواشی ارزشمند خویش منتشر كرد كه به «نهج البلاغه ی شیخ محمد عبده» مشهور است و بارها در مصر به چاپ رسیده است و دانشمندان شیعه و سنی از آن به نیكی یاد كرده اند. نهج البلاغه، شیخ محمد عبده را چنان تكان داد كه با مطالعه ی آن رسما نوشت كه این كتاب در مدارس مصر باید تدریس شود.
    2. شیخ محمد عبده در آن زمان از سوی استعمار انگلیس كه مصر را در اشغال داشت، به بیروت تبعید شده بود.
    3. سیدرضی مولف نهج البلاغه،علی دوانی، ص 132.